• ۱۴۰۴-۰۹-۲۹
  • چرا نیازمند تایید دیگران هستیم؟

    چرا نیازمند تایید دیگران هستیم؟
     انسان از همان بدو تولد، نه ‌تنها به مراقبت جسمانی، بلکه به دیده‌ شدن، پاسخ‌گرفتن و معنا یافتن در نگاه دیگری وابسته است. نوزادی که گریه می‌کند، در واقع تنها گرسنگی یا ناراحتی خود را بیان نمی‌کند او در پی این است که مطمئن شود «کسی آن‌جا هست» و واکنشی به حضور او نشان می ‌دهد. این پاسخ، نخستین شکل تایید است؛ تاییدی که به کودک می‌گوید وجودش بی‌اثر و نامرئی نیست. با این حال، در فرهنگ عمومی، نیاز به تایید اغلب با مفاهیمی چون ضعف، وابستگی یا کمبود اعتماد به‌ نفس گره می‌خورد. گویی انسان بالغ باید به نقطه‌ای برسد که از نگاه و قضاوت دیگران بی‌نیاز شود. این تصور، اگرچه جذاب به‌نظر می‌رسد، اما از منظر روانشناسی و به ‌ویژه روانکاوی، ساده‌انگارانه است.

    سوژه‌ انسانی هرگز به ‌طور کامل مستقل و خودبسنده شکل نمی‌گیرد او همواره در پیوند با دیگری، در زبان، رابطه و ساختارهای اجتماعی قوام می‌یابد. پرسش اساسی این مقاله این نیست که چگونه از نیاز به تایید رها شویم، بلکه این است که چرا چنین نیازی تا این اندازه ریشه‌دار و پایدار است.

    روانکاوی به ما نشان می‌دهد که نیاز به تایید، صرفا یک عادت رفتاری یا الگوی تربیتی نیست، بلکه با چگونگی شکل‌گیری خود، تجربه‌ی عشق، اضطراب طرد و حتی مناسبات قدرت در جامعه پیوندی عمیق دارد. در این نوشتار تلاش می‌کنیم با تکیه بر مفاهیم روانکاوانه، این نیاز انسانی را نه به‌عنوان نقص بلکه به ‌مثابه نشانه‌ای معنادار از وضعیت روانی و تاریخی سوژه‌ معاصر بررسی کنیم.

    •  
    چرا تایید؟
    در جامعه‌ای که موفقیت شخصی و اجتماعی اغلب با تعداد لایک‌ها، رتبه‌ها و استانداردهای بیرونی سنجیده می‌شود، نیاز به تایید دیگران به ‌سرعت از یک تجربه‌ی انسانی و عمومی فراتر رفته و به شاخصی برای ارزش‌گذاری فردی بدل شده است. این پدیده نه تنها بازتاب خواست فرد برای دیده شدن است، بلکه آینه‌ایست از فشارهای اجتماعی که به ما می‌گوید بدون تایید جمع، حضور ما چندان اعتبار ندارد. در چنین بستری، بسیاری از ما در تعقیب تایید، ارزشِ خود را بیرونی می‌جوییم گویی تایید دیگری نه تنها خوشایند، بلکه ضروری برای احساس امنیت روانی است. این نیاز فراگیر هم محصول تجربه‌های عاطفی اولیه‌ی ماست و هم حاصل نظام‌های ارزشی جامعه که تعلق و ارزش را به ‌صورت رابطه‌ای تعریف می‌کنند. رابطه‌ای که در آن نگاه دیگری، نه فقط بازتاب خواست ما، بلکه معیار تشخیص اصالت بودن ما شده است.

    تایید به ‌مثابه نیاز روانی
    در روانشناسی تحولی، تایید دیگران بخشی از نیازهای بنیادین انسان تلقی می‌شود. کودک بدون بازتاب هیجانی والد یا مراقب اصلی، نمی‌تواند تصویر منسجمی از خود بسازد. نگاه، لبخند، صدا و حتی ناراحتی دیگری، برای کودک کارکرد آینه دارد. دونالد وینیکات روانکاو بریتانیایی، مفهوم «آینه‌بودن مادر» را مطرح می‌کند؛ جایی که کودک خود را نخست در چهره‌ی دیگری می‌بیند. اگر این آینه کار نکند یا تصویر مخدوشی بازگرداند، خود کودک نیز شکننده و نامطمئن شکل می‌گیرد. از این منظر تایید نه یک میل اضافی بلکه شرط امکان شکل‌گیری خود است. انسان از ابتدا موجودی رابطه‌مند است و هویت او در خلا ساخته نمی‌شود. آنچه بعدها به‌صورت نیاز افراطی به تایید یا، برعکس، انکار کامل دیگری بروز می‌کند اغلب نشانه‌ی اختلال در همین تجربه ‌های نخستین است.

    روانکاوی و مسئله‌ی «دیگری»
    در روانکاوی فرویدی و پسافرویدی، «دیگری» نقش محوری دارد. فروید نشان می‌دهد که من در تعامل مداوم با واقعیت بیرونی و خواست‌های درونی شکل می‌گیرد. اما این لاکان است که مفهوم دیگری بزرگ را به‌طور جدی وارد بحث می‌کند. از نگاه لاکان، سوژه همواره در میدان زبان و خواست دیگری متولد می‌شود. ما پیش از آن‌که بدانیم چه می‌خواهیم در شبکه‌ای از انتظارات، نام‌‌گذاری‌ها و ارزش‌ها قرار گرفته‌ایم. نیاز به تایید، در این چارچوب تلاشی است برای اطمینان از این‌که جایگاه ما در نگاه دیگری محفوظ است. سوال ناآگاهانه‌ی بسیاری از ما این است: آیا دیگری هنوز مرا می‌خواهد؟ یا آیا من مطابق میل او هستم؟ این نیاز می‌تواند در قالب‌های مختلفی بروز کند: کمال‌گرایی، مردم‌پسندی، ترس از طرد یا حتی سرکشی افراطی. هرچند شکل‌ها متفاوت‌‌اند، اما هسته‌ی مشترک آن‌ها اضطرابِ از دست ‌دادن جایگاه در نگاه دیگری است.

    تایید، عشق و اضطراب طرد
    روانکاوی عشق را همواره با خطر همراه می‌‌داند. دوست ‌داشتن یعنی خود را در معرض نگاه و قضاوت دیگری قرار دادن. در روابط عاطفی نیاز به تایید اغلب پررنگ‌تر می‌شود زیرا معشوق بدل به همان آینه‌ی اولیه می‌شود که ارزش ما را بازتاب می‌دهد. اگر تجربه‌های اولیه‌ی دلبستگی ناایمن بوده باشد فرد در بزرگسالی ممکن است به‌شدت وابسته‌ نشانه‌‌های تایید شود: پیام‌دادن مداوم، نیاز به اطمینان‌‌گیری، یا حساسیت افراطی به سردی‌‌های کوچک. در اینجا باید تمایز مهمی قائل شد: نیاز به تایید با میل به ارتباط یکی نیست. تایید افراطی معمولا جای خالی احساس امنیت درونی را پر می‌کند. فردی که خود با ثبات‌تری دارد، می‌تواند نبود تایید را تاب بیاورد، بدون آن‌که فروبپاشد یا خود را بی‌ارزش تلقی کند.

    خود کاذب و نمایش برای دیگری
    وینیکات مفهوم خود کاذب را برای توصیف وضعیتی به‌کار می‌برد که در آن فرد برای حفظ رابطه با دیگری، بخش‌هایی از خود اصیل را پنهان می‌کند. کودکانی که مجبور بوده‌اند زودتر از توان روانی ‌شان با نیازهای والد سازگار شوند، اغلب یاد می‌گیرند آن‌چه مطلوب است را نمایش دهند. این الگو در بزرگسالی می‌تواند به زندگی‌ای تبدیل شود که بیش از آن‌ که زیسته شود، اجرا می‌شود. در چنین وضعیتی، تایید دیگران حیاتی می‌شود زیرا بدون آن، خود کاذب فرو می‌ریزد و فرد با خلایی عمیق روبه‌رو می‌شود. اضطراب، افسردگی و احساس پوچی، اغلب پیامد همین گسست میان خودِ زیسته و خودِ نمایشی است.

    بعد اجتماعی نیاز به تایید
    اگرچه ریشه‌های نیاز به تایید در تجربه‌های اولیه‌ی روانی است، اما نمی‌توان از بستر اجتماعی آن غافل شد. جامعه‌ی معاصر، به ‌ویژه در قالب شبکه‌های اجتماعی، میل به دیده‌شدن را تشدید کرده است. ارزش‌گذاری عددیِ توجه (لایک، فالوور، بازدید) تایید را به کالایی قابل ‌اندازه‌گیری تبدیل کرده است. در چنین فضایی، خود به پروژه‌ای دائمی برای عرضه و به ‌روزرسانی بدل می‌شود.

    از منظر روانکاوی اجتماعی، می‌توان گفت که «دیگری بزرگ» امروز بیش از هر زمان دیگری چهره‌ای جمعی و ناشناس دارد. سوژه نمی‌داند دقیقا چه کسی او را قضاوت می‌کند، اما دائما در حال حدس‌زدن خواست دیگری است. این وضعیت، اضطراب تایید را همگانی‌تر و مزمن‌تر کرده است.

    تایید، قدرت و ایدئولوژی
    نیاز به تایید تنها مسئله‌ای فردی نیست؛ بلکه با روابط قدرت نیز گره خورده است. نظام‌های آموزشی، سازمانی و حتی خانوادگی اغلب بر پایه‌ی پاداش و تنبیه نمادین کار می‌کنند. فرد یاد می‌گیرد که برای دیده‌شدن باید مطابق معیارهای مسلط عمل کند. از این منظر، تایید ابزاری برای انضباط روانی است.

    روانکاوی انتقادی نشان می‌دهد که چگونه سوژه‌ها خواست خود را با خواست نظام‌های مسلط اشتباه می‌گیرند. آن‌چه به‌عنوان میل شخصی تجربه می‌شود، گاه درونی‌‌سازی انتظارات بیرونی است. در این‌جا، رهایی نه در قطع رابطه با دیگری، بلکه در آگاه ‌شدن از ساز و کار این درونی ‌سازی نهفته است.

    آیا می‌توان بدون تایید زیست
    پرسش مهم این است که آیا رهایی از نیاز به تایید ممکن است؟ روانکاوی پاسخ رادیکالی نمی‌دهد. هدف درمان، حذف نیاز به دیگری نیست چراکه چنین چیزی نه ممکن است و نه مطلوب. آن‌چه ممکن است، تغییر نسبت ما با تایید است. فرد می‌تواند بیاموزد که تایید را تنها منبع ارزش خود نداند و غیاب آن را به‌منزله‌ فروپاشی تعبیر نکند. در فرآیند تحلیل، سوژه به‌تدریج با تاریخچه‌ نیاز خود به تایید مواجه می‌شود: این‌که از کجا آمده، چه کارکردی داشته و چگونه او را محدود کرده است.

    این آگاهی، امکان انتخاب‌های متفاوت را فراهم می ‌کند انتخاب‌هایی که نه از سر ترس طرد، بلکه از میل اصیل‌تری بر می‌خیزند. نیاز به تایید دیگران نه نشانه‌ ضعف اخلاقی است و نه صرفا اختلالی فردی. این نیاز در تار و پود ش روان، رابطه با دیگری و ساختارهای اجتماعی تنیده شده است.

    روانکاوی با پرهیز از ساده‌سازی ما را دعوت می‌کند تا به‌جای سرزنش خود، تاریخچه‌ این نیاز را بفهمیم. شاید درک این نکته که میل به تایید، در اصل میل به دیده‌ شدن و به‌رسمیت ‌شناخته‌شدن است، نخستین گام برای رابطه‌ای سالم‌تر با خود و دیگری باشد.

    روزنامه صبح ساحل