خشونت، زخم پنهان جامعه

خشونت، زخم پنهان جامعه

تحلیلی از منظر سلامت روان و اجتماعی بر پایه پیمایش ملی سلامت روان

حادثه دلخراش قتل دختر جوان در روزهای اخیر، بار دیگر جامعه ما را در شوک، سوگ و پرسش فرو برد. این رویداد نه فقط یک رخداد جنایی، بلکه نشانه‌ای از زخم‌های عمیق‌تر اجتماعی، روانی و تربیتی است که نیازمند واکاوی دقیق علمی، اقدام پیشگیرانه و همراهی جدی تمام نهادهای مؤثر در سلامت اجتماعی است.

بر اساس پیمایش ملی سلامت روان (۱۴۰۰–۱۴۰۱) که توسط وزارت بهداشت و با نمونه‌ای ملی از جمعیت ۱۵ تا ۶۴ سال انجام شد، حدود یک چهارم جمعیت کشور (۲۵.۷٪) به حداقل یک اختلال روان‌پزشکی مبتلا هستند. دیسترس روانی (۲۸.۲٪)، افکار خودکشی (۶.۳٪)، و پرخاشگری فیزیکی (۲۴.۲٪) از شاخص‌های نگران‌کننده دیگری هستند که باید مورد توجه جدی قرار گیرند. در همین حال، ۶۴.۳٪ از مبتلایان خدمات درمانی دریافت نکرده‌اند که به معنای شکاف درمانی بزرگ در حوزه سلامت روان است.

در ادامه، پنج مسیر کلیدی برای مداخله علمی، مؤثر و پایدار برای پیشگیری از خشونت در کشور پیشنهاد می‌شود:

مسیر اول: آغاز آموزش‌های زندگی از دوران پیش‌دبستان و دبستان
پیشگیری واقعی از خشونت، از دوران کودکی آغاز می‌شود. آموزش مهارت‌های زندگی همچون: 

• کنترل خشم و هیجانات 

•مهارت خودآگاهی 

• همدلی و ارتباط مؤثر 

• تفکر انتقادی و حل مسئله 

• مدیریت استرس
باید به عنوان محتوای رسمی آموزشی از سنین پایین در مدارس کشور نهادینه شود. این آموزش‌ها نه‌تنها از بروز رفتارهای پرخاشگرانه پیشگیری می‌کنند، بلکه پایه‌گذار نسلی با سلامت روان بالاتر و توانمندی‌های اجتماعی قوی‌تر خواهند بود.

مسیر دوم: توانمندسازی خانواده‌ها در نقش تربیتی و حمایتی

نقش خانواده در شکل‌گیری شخصیت، هیجانات و رفتارهای فرد انکارناپذیر است. لازم است: 

• والدین مهارت‌های فرزندپروری، مدیریت تنش، گفت‌وگوی بین‌نسلی و تربیت هیجانی را بیاموزند. 

• آموزش و پرورش، بهزیستی و نظام سلامت، برنامه‌هایی برای توانمندسازی خانواده‌ها طراحی و اجرا کنند. 
• مشاوره‌های رایگان خانوادگی و مددکاری اجتماعی برای خانواده‌های پرتنش و پرخطر در دسترس قرار گیرد.

مسیر سوم: گسترش خدمات سلامت روان در مراقبت‌های اولیه و اعتمادسازی عمومی
امروزه در ساختار جدید شبکه بهداشت، مراکز خدمات جامع سلامت در مناطق مختلف کشور با حضور روان‌شناسان آموزش‌دیده خدمات مهمی ارائه می‌دهند؛ از جمله: 

• آموزش مهارت‌های زندگی (مدیریت استرس، خشم، حل مسئله، تفکر نقاد) 

• غربالگری سلامت روان، سلامت اجتماعی و اعتیاد 
• ارجاع به سطوح تخصصی‌تر در قالب نظام ارجاع برای افرادی که نیازمند درمان هستند

این مراکز نیازمند اعتماد و استقبال مردم هستند. از همه شهروندان دعوت می‌کنیم با مراجعه به نزدیک‌ترین مرکز جامع سلامت، نسبت به تکمیل پرونده سلامت خانوار اقدام کرده و از خدمات روان‌شناختی و غربالگری رایگان بهره‌مند شوند.

در عین حال، سیاست‌گذاران باید به اجرای کامل نظام ارجاع و پزشکی خانواده در سراسر کشور متعهد باشند، تا خدمات سلامت روان برای همه مردم ایران در دسترس، قابل اطمینان و اثربخش باشد.

مسیر چهارم: بازتعریف نقش دانشگاه، رسانه و نخبگان در ارتقاء سلامت اجتماعی

نهادهای دانشگاهی باید فراتر از آموزش تخصصی، در تربیت انسان‌های مسئول، باهوش هیجانی بالا و اهل گفت‌وگو تلاش کنند. همچنین رسانه‌ها، به‌جای بازتولید خشم و ترس، باید به: 

• آموزش عمومی در حوزه سلامت روان 

• ترویج فرهنگ مراجعه به روان‌درمان‌گر 

• کاهش انگ اجتماعی مرتبط با اختلالات روانی و اعتیادبپردازند.

مسیر پنجم: سیاست‌گذاری علمی و تخصیص منابع برای سلامت روان

نمی‌توان از جامعه‌ای سالم انتظار داشت، بدون آن‌که سلامت روان و اجتماعی مردم در اولویت بودجه‌ریزی، سیاست‌گذاری و برنامه‌ریزی کشور باشد.

 
پیشنهاد می‌شود: 
• بخشی از بودجه پیشگیری از آسیب‌های اجتماعی، صرف آموزش عمومی سلامت روان شود. 
• قانون‌گذاری برای حمایت از مداخلات روان‌شناختی در مدارس، دانشگاه‌ها و محیط‌های کاری انجام گیرد. 
• اطلاعات دقیق حاصل از پیمایش ملی سلامت روان، مبنای سیاست‌گذاری چندساله قرار گیرد.

سخن پایانی
خشونت، نشانه‌ای از بیماری مزمن اجتماعی است. تنها با راهبردهای علمی، همکاری نهادها، آموزش از دوران کودکی و توسعه زیرساخت‌های سلامت روان می‌توان از تکرار این فجایع پیشگیری کرد.

ضروری است که امروز، از فرصت تلخ این حادثه برای یک بیداری ملی در حوزه سلامت روان و اجتماعی استفاده کنیم. جامعه‌ای که در آن سلامت روان نهادینه شود، به جامعه‌ای امن‌تر، انسانی‌تر و پایدارتر تبدیل خواهد شد.