تقریباً تمام دوازده روز را مشغول به کار بودیم

 تقریباً تمام دوازده روز را مشغول به کار بودیم

لطفاً در آغاز، خودتان را معرفی کنید و بفرمایید کجا شاغل هستید. من فرشید برزه هستم و در بیمارستان طالقانی کرمانشاه مشغول به کار هستم.

لطفاً از شرایط آن ۱۲ روز دفاع ملی برایمان بگویید. به ما گفته شده که در تمام روزها شما به‌صورت ۲۴ ساعته فعالیت داشتید. شرایط خودتان و شرایط آن‌جا چگونه بود؟ خب واقعیت این است که آن زمان، شرایط بسیار سختی بود و ما در دل حادثه قرار داشتیم. متأسفانه تعداد حملات دشمن بی‌رحم زیاد بود و مدام با بحران مواجه می‌شدیم. طوری بود که وقتی از شیفت شب برمی‌گشتیم، بلافاصله به ما می‌گفتند سریع خودتان را به بیمارستان برسانید، و ما هم فوراً می‌رفتیم و مشغول رسیدگی به بیماران می‌شدیم. تعداد بیماران و مجروحان هم خیلی زیاد بود. متأسفانه یکی از این مجروحان، از بیماران سابق خودم بود که در حمله دچار آسیب شدید شده بود.

میزان مجروحیت ایشان در چه حدی بود و وضعیت‌شان چگونه بود؟ آسیب ایشان بیشتر ضربه به سر بود، همراه با صدماتی در ناحیه سر و صورت، پارگی و زخم.

در این مدت، خانواده‌تان شما را همراهی می‌کردند؟ نمی‌گفتند خطرناک است، نروید یا کمتر بروید؟ چرا، پدرم خیلی نگران بود و راستش را بخواهید، زیاد می‌گفت نرو. ولی من در جوابش می‌گفتم: “شما خودت هشت سال در دوران دفاع مقدس در جبهه بودی، حالا به من می‌گویی نرو؟ نه، من می‌روم. این وظیفه من است و باید به آن عمل کنم.”

چه چیزی باعث شد که بیشتر از حد شیفت‌تان کار کنید و داوطلبانه خدمت کنید؟ عشق به وطن بود یا عشق به مردم؟ در آن لحظات چه چیزی به شما انگیزه می‌داد؟ بیشتر به خاطر مردم بود و بعد هم به خاطر وطن.

آیا خاطره‌ای در ذهن‌تان مانده یا نکته‌ای هست که بخواهید بگویید؟ بله، یکی از تلخ‌ترین اتفاقات مربوط به حمله به بیمارستان فارابی بود. بیشتر مجروحان، موج‌گرفتگانی بودند که در این بیمارستان دچار آسیب شده بودند و متأسفانه بسیاری از همکاران‌مان نیز دچار موج‌گرفتگی و ضربه به سر شدند.

اگر خدای نکرده باز هم بحرانی پیش بیاید، باز هم به همین صورت داوطلبانه حضور پیدا خواهید کرد؟ بله، حتماً.

آیا نکته، سخن یا مطلبی هست که بخواهید اضافه کنید؟ چه درباره مشکلات کاری و چه درباره آن ۱۲ روز، هر چه خودتان مایل هستید بگویید. خب، می‌دانید که مشکلات زیاد است. همه می‌دانند مشکلات پرستاری چیست و نمی‌خواهم دوباره به آن‌ها بپردازم، چون متأسفانه خیلی وقت‌ها شنیده نمی‌شوند. ولی امیدوارم این‌بار صدای پرستاران شنیده شود.