به گزارش خبرگزاری مهر، آگاه نوشت: اعتیاد به مواد مخدر همچنان به عنوان خطرناکترین و فراگیرترین آسیب اجتماعی در ایران شناخته میشود. بر اساس آمار رسمی ستاد مبارزه با مواد مخدر و اطلس آسیبهای اجتماعی ۱۴۰۴، بیش از ۳٫۳۵ میلیون نفر در کشور معتاد هستند و بیش از ۵۸ درصد این افراد زیر ۳۴ سال سن دارند. این یعنی بخش بزرگی از نسل جوان و نیروی مولد جامعه درگیر این مشکل هستند. مصرف مواد صنعتی مانند شیشه، متامفتامین، گل و ماریجوانا به شدت افزایش یافته و مواد سنتی مانند تریاک در حاشیه قرار گرفتهاند. هر سال بیش از ۴۶۰۰ مرگ مستقیم ناشی از اوردوز ثبت میشود، هرچند آمار واقعی به دلیل گزارشنشدن موارد بسیار بالاتر است. این آسیب نه تنها سلامت جسمی افراد را نابود میکند، بلکه به افزایش جرایم خیابانی، خشونت خانگی، شیوع بیماریهای عفونی مانند ایدز و هپاتیت و در نهایت فروپاشی ساختار خانواده منجر میشود.

اگر بخواهیم این آسیب را از منظر جامعهشناختی تحلیل کنیم، باید به نظریه محرومیت نسبی رابرت مرتن توجه کنیم. وقتی جوانان فرصتهای شغلی، آموزشی و اجتماعی برابر ندارند، احساس محرومیت میکنند و به مواد پناه میبرند. نرخ بیکاری در گروه سنی ۲۵ تا ۴۰ سال به ۵۰ درصد رسیده و حاشیهنشینی در کلانشهرها طی یک دهه گذشته ۲۰ درصد افزایش یافته است. موقعیت جغرافیایی ایران به عنوان مسیر اصلی ترانزیت مواد مخدر از افغانستان، دسترسی به موادمخدر را آسان کرده است.
از سوی دیگر، نظریه پیوندهای اجتماعی تراویس هیرشی نشان میدهد که وقتی نظارت والدین ضعیف باشد، تعارضات خانوادگی مزمن شود و پیوند افراد با جامعه کاهش یابد، احتمال گرایش به رفتارهای انحرافی بالا میرود. کاهش سرمایه اجتماعی از ۳۳ درصد در سال ۱۳۹۷ به ۲۶٫۵ درصد در سال ۱۴۰۴، نشانهای از این گسست است. تورم بالای ۳۰ درصد و تحریمهای اقتصادی نیز فشار را تشدید کرده و مواد را به عنوان راهحلی موقت برای فرار از واقعیت تبدیل کردهاند. از دیدگاه روانشناختی، استرس مزمن و افسردگی با شیوع ۱۳ درصدی در جامعه، افراد را به سمت مصرف افیون سوق میدهد. وقتی فرد احساس کند کنترل زندگیاش در دست خودش نیست، به مواد وابسته میشود. بحران هویت در دوران نوجوانی، باورهای نادرست مانند اینکه «مواد آرامش میدهد» و خودکنترلی پایین که در ۴۰ درصد موارد گرایش به اعتیاد نقش دارد، از عوامل فردی این امر هستند. عوامل ژنتیکی نیز در ۳۰ تا ۵۰ درصد موارد موثرند و ترومای کودکی مانند خشونت خانوادگی، زمینه را برای این فاجعه آماده میکند.
مبارزه با مواد مخدر؛ لازم و ناکافی
در سالهای اخیر، اقدامات گستردهای برای مقابله با این آسیب انجام شده است. طرح مدیریت مصرف مواد مخدر که از سال ۱۴۰۳ آغاز شد، بر کاهش آسیب و درمان تمرکز دارد و بیش از ۱۰ هزار مرکز درمانی سرپایی، اقامتی و سیار راهاندازی کرده است. بیش از هشت هزار پزشک متخصص در این زمینه تربیت شدهاند. برنامه مسرت با همکاری یونیسف، پیشگیری را در مدارس و خانوادهها دنبال میکند. لایحه پیشگیری و مبارزه با مواد مخدر در مهر ۱۴۰۴ به دستور رئیسجمهور پزشکیان بهروزرسانی شد و مدت نگهداری معتادان متجاهر را به دو سال افزایش داد، ضمن اینکه بر آموزش در مدارس، دانشگاهها و محلات تاکید شد. در این مدت بیش از ۱۲۰۰ تن مواد مخدر کشف و کمپهای حمایتی داوطلبانه راهاندازی شده است. با این حال، کارآمدی این اقدامات متوسط است. درمان ۲٫۲ میلیون نفر و کاهش مرگ ناشی از اوردوز با استفاده از متادون و بوپرنورفین، دستاورد بزرگی بوده و یونیسف این الگو را قابل جهانیشدن دانسته است. اما رویکرد تنبیهی غالب با بیش از ۱۲۰۰ اعدام مرتبط با مواد در سال ۱۴۰۴، تحریمها که کمبود دارو و تجهیزات را به همراه داشته و موازیکاری بین دستگاهها، اثربخشی را به حدود ۵۰ تا ۶۰ درصد محدود کرده است. مشکل اصلی این است که این اقدامات بیشتر واکنشی هستند و ریشههای ساختاری را هدف قرار ندادهاند.
مصرف الکل: آسیب دوم با رشد نگرانکننده
مصرف الکل که در گزارشهای قبلی زیرمجموعه اعتیاد محسوب میشد، حالا به طور مستقل به رتبه دوم آسیبهای اجتماعی رسیده است. بر اساس گزارش STEPS ۱۴۰۴ و اظهارات سیدمحمد بطحائی، رئیس سازمان امور اجتماعی در ۲۴ آبان ۱۴۰۴، حدود ۱۰ میلیون نفر یعنی ۱۲ درصد بزرگسالان مشروبات الکلی مصرف میکنند و این رقم نسبت به سال قبل ۲۰ درصد افزایش یافته است. این رشد به ویژه در میان جوانان و نوجوانان نگرانکننده است و اغلب الکل با مواد مخدر ترکیب میشود. بیش از ۵۰۰ مورد مسمومیت مهلک ناشی از الکلهای تقلبی حاوی متانول در سال ۱۴۰۴ گزارش شده و سازمان جهانی بهداشت ایران را در رتبه نهم جهانی مصرف سرانه الکل قرار داده، بهرغم ممنوعیت کامل قانونی و شرعی استفاده از الکل، این موضوع جای تأسف دارد.

از منظر جامعهشناختی، رواج استفاده از الکلهای غیراستاندارد، کنترل اجتماعی ضعیف، تأثیر رسانههای اجتماعی که شایعاتی مانند «الکل برای پیشگیری از بیماری مفید است» را منتشر میکنند و رشد فردگرایی، از عوامل اصلی این اتفاق هستند. تعارضات خانوادگی مزمن، نظارت کمتر بر مردان به دلیل نابرابری جنسیتی و کاهش سرمایه اجتماعی، الکل را به عنوان راهی برای مقابله با فشارها تبدیل کردهاند. حاشیهنشینی و مشکلات اقتصادی نیز این روند را تشدید میکنند. از دیدگاه روانشناختی، اضطراب اجتماعی که ۲۵ درصد اختلالات روانی را تشکیل میدهد و باورهای ناکارآمد مانند این که «الکل آرامش میدهد»، مصرف را تحریک میکنند. عزت نفس پایین، تقلید از همسالان و انزوای اجتماعی به ویژه در جوانان، وابستگی به این اقدام را افزایش میدهند.
اقداماتی که حتی قابل اشاره نیست
مطالعات نشان میدهد که درمان شناختی-رفتاری میتواند این الگوهای فکری را تغییر دهد. اما اثری از این شیوه در میان اقدامات انجام شده وجود ندارد. اقدامات انجامشده شامل سند ملی پیشگیری، درمان و کاهش آسیب از سال ۱۳۹۹ تا ۱۴۰۴ است که هدف درمان ۱٫۲ میلیون نفر و کاهش ۲۰ درصدی شیوع را داشت. غربالگری اولیه در مراکز بهداشت، گروههای خودیار و اطلاعرسانی درباره خطرات مسمومیت اجرا شده است. وزارت بهداشت اصول راهنمایی برای درمان شامل درمان شناختی-رفتاری و دارو تدوین کرده و پلیس بر بازار سیاه نظارت دارد. اما توقف مراکز تخصصی ترک الکل از سال ۱۴۰۰ به دلیل عدم تمدید مجوزها و تقویت بازار سیاه، اهداف را ناکام گذاشته است. کارآمدی کلی این اقدامات حدود ۳۰ تا ۴۰ درصد پیشبینی شده است.
طلاق: فروپاشی بنیان خانواده و جامعه

طلاق با بیش از ۲۰۰ هزار مورد در سال و نرخ ۲٫۲۸ به ازای هر ۱۰۰۰ نفر، سومین آسیب اصلی اجتماعی است. حداقل ۳۵ مورد قتل زنان در نیمه اول ۱۴۰۴ گزارش شده و این آسیب به افزایش کودکان بیسرپرست، افسردگی اجتماعی و بزهکاری جوانان منجر میشود. از منظر جامعهشناختی، رشد فردگرایی، همسرگزینی نادرست مانند ازدواج زودهنگام و عدم تناسب فرهنگی و فشارهای اقتصادی که ۵۵ درصد علل طلاق را تشکیل میدهند، از عوامل اصلی این مسئله هستند. تغییرات هنجاری و کاهش نقش خانوادههای گسترده و همدلی میان افراد نیز موثرند. نابرابری جنسیتی و نبود قانون جامع خشونت خانگی، وضعیت را وخیمتر کرده است. از دیدگاه روانشناختی، باورهای ناکارآمد مانند این که «ازدواج باید کامل باشد» و عدم وجود مهارتهای ارتباطی و حل تعارض که ۲۴ درصد علل طلاق را تشکیل میدهند، ریشه اصلی مسئله به نظر میرسند. از دیگر سو، تفاوتهای شخصیتی، نارضایتی جنسی و استرس مزمن به طلاق عاطفی و سپس قانونی منجر میشوند.
نگرانیها در اقدامات
اقدامات انجام شده شامل سامانه تصمیم از سال ۱۴۰۲ با ثبت آنلاین و مشاوره اجباری سه تا پنج جلسهای از اصلیترین موضوعات بوده است. آموزش پیش و حین ازدواج توسط وزارت ورزش و جوانان و بهزیستی اجرا میشود و لایحه حمایت خانواده در حال بررسی است. ۲۰ تا ۳۰ درصد زوجین به سازش میرسند و به این روش، نرخ طلاق در ۱۴۰۲ شش هزار مورد کاهش یافت، اما به نظر متخصصان، عوامل اقتصادی علت غالب هستند و کارآمدی کلی اقدامات انجام شده، ۴۰ تا ۵۰ درصد بوده است.
راهکارهای ریشهای: در پی تغییر واقعی
به گفته کارشناسان، برای حل این مشکلات، باید از اقدامات واکنشی به سمت پیشگیری و حمایت ساختاری حرکت کنیم. در اعتیاد، مدل کاهش آسیب پرتغال نشان میدهد که کمپهای داوطلبانه با شغل، مسکن و مشاوره، تقاضا را برای بازگشت به مصرف کاهش میدهد. برنامه کار برای ترک (با شیوه سهمیه استخدام برای بهبودیافتگان) و پیشگیری خانوادگی با فعالیتهای جایگزین رایگان مانند ورزش و رویآوردن به هنر، شیوههایی با کارکرد اثباتشده هستند. در مصرف الکل، با احترام کامل به ممنوعیت شرعی و قانونی، مدل عربستان با کمپینهای فرهنگی-مذهبی توسط علما و مساجد برای آموزش مهارت مقابله با فشار همسالان، مؤثر است. غربالگری محرمانه در مراکز بهداشت با ارجاع به درمان شناختی-رفتاری و گسترش خط ملی مشاوره ۰۹۶۲۸، دسترسی به امکان پیشگیری و حل مسئله را بدون انگ اجتماعی افزایش میدهد. با پایش بازار سیاه و اجرای جایزه به گزارش دهنده و همچنین اجرای هشدارهای عمومی فراتر از این باور که مصرف الکل غیرشرعی است، میتواند مرگها را کم کند.
حمایت اجتماعی با دورههای مدیریت استرس و مراکز تفریحی ارزان، جایگزینهای سالم برای مصرف انواع مخدر و محصولات غیرمجاز ارائه میدهد.در موضوع طلاق، آموزش ۴۰ ساعته اجباری پیش از ازدواج با گواهی صلاحیت، میتواند به همسرگزینی آگاهانه کمک کند. حمایت اقتصادی به طور خاص با وام بدون بهره و مرخصی والدین به صورت برابر در مورد ازدواج و فرزندآوری، فشار مالی را کاهش میدهد. شبکههای محلی خانوادهمحور و حمایتهای اجتماعی مبتنی بر روابط میان انسانی، پیوندهای اجتماعی را تقویت میکند. راهکارهای مشترک شامل ایجاد درآمد پایه همگانی، به ویژه برای جوانان ۱۸ تا ۳۰ سال برای کاهش ۴۰ درصدی اعتیاد و طلاق، آموزش مهارتهای زندگی از دبستان، کمپین رسانهای با سلبریتیها، قانون جامع خانواده و جرمانگاری خشونت خانگی نیز میتواند کمک کننده باشد.
لزوم اصرار بر پیشگیری
ایران با سه آسیب اصلی روبهروست که ریشه در فقر، استرس، ضعف پیوندهای اجتماعی و باورهای ناکارآمد دارند. اقدامات فعلی گامهایی مثبت بودهاند، اما بدون تغییر رویکرد به پیشگیری ریشهای، درمان محرمانه و حمایت واقعی، این چرخه ادامه خواهد یافت. با اعتمادسازی، آموزش و حمایت، میتوان جامعهای ساخت که در آن خانوادهها استوار، جوانان امیدوار و سلامت روانی تضمینشده باشد. این تغییر نه تنها ممکن، بلکه ضروری است.
