پدر و مادر شهید رمضانی: پای آرزوهای «محمدعرفان» می‌ایستیم

پدر و مادر شهید رمضانی: پای آرزوهای «محمدعرفان» می‌ایستیم

خبرگزاری مهر، گروه استان‌ها – صدیقه قربان نیا: مازندران در جنگ تحمیلی ۱۲ روزه ۴۳ شهید تقدیم نظام و میهن اسلامی کرده است که شهید «محمد عرفان رمضانی» از جمله آن است.

این شهید والا مقام که دوران خدمت سربازی را در تهران سپری می‌کرد براثر حمله موشکی رژیم غاصب صهیونیستی به ستاد فرماندهی انتظامی تهران بزرگ به درجه رفیع شهادت نائل آمد.

یک روز شرجی تابستانی مهمان این خانواده شهید بودیم و هم صحبتی با پدر و مادر عرفان، حال دلمان را بهتر کرد.

خداوند امانتی را در اول اردیبهشت سال ۱۳۸۴ به خانواده‌ای رمضانی در روستای احمد چاله پی شهرستان بابل داد که نامش را عرفان گذاشتند، هدیه‌ای که گرما بخش خانه بی فروغ شد و بذر امید را در دل این خانواده کوچک روشن کرد.

پدر و مادر شهید رمضانی: پای آرزوهای «محمدعرفان» می‌ایستیم

کودکی خوشرو و سخت‌کوش که کار را جوهره هر انسانی می‌دانست و به خانواده سخت کوشش نیز افتخار می‌کرد. خوشبختی که با آمدن عرفان کامل شده بود، حالا با رفتنش ترک برداشته است. مادری که تمام آرزویش خوشبختی فرزندش بود آرامش وطن را به خوشبختی خویش ترجیح می‌دهد و پای آرزوی فرزندش که شهادت بود، ایستاد.

امانت خدا را در راه وطن تقدیم کردم

زری عزیززاده مادر عرفان رمضانی در گفتگو با خبرنگار مهر با بیان اینکه سال‌ها آرزوی داشتن فرزند داشته است، می‌گوید: خداوند امانتی را به من داد که در راه وطنم تقدیم او کنم و حالا خوشحالم که در حد توانم امانت دار خوبی بودم.

مادر شهید از دلبری هایش با پسر شهیدش در ساعات آخر عمرش می‌گوید و ادامه می‌دهد: خوشحالم که پسرم باعث افتخار و سربلندی ام شده‌است و دلیرانه پای اعتقاداتش ایستادگی کرد و مردانه شهید شده است.

پدر و مادر شهید رمضانی: پای آرزوهای «محمدعرفان» می‌ایستیم

درحالی که با گوشه روسری اشک چشمانش را پاک می‌کند، می‌گوید: این روزها دوری اش برایم خیلی سخت شده و در این چند روز احساس می‌کنم که هزاران سال پیرتر شده‌ام اما با افتخار می‌گویم که خرسند از آن هستم که پسرم به آرزویش که شهادت بود، رسید.

کمی مکث می‌کند و درحالی که به عکس پسرش نگاه می‌کند، در زیر لب زمزمه می‌کند: این اتفاق می‌توانست جور دیگری برایش رقم بخورد و عرفان جور دیگری مرا تنها بگذارد اما شهادت نصیبش شده و این بزرگترین افتخار برایم است که جوانم را در راه دفاع از وطن در جبهه حق به شهادت رسیده است.

زمانی که عکسی از شهید می‌خواهیم تا در گزارش استفاده کنیم، مادر شهید با شوق وذوق آلبوم عکس‌های پسرش را از پستوی کمد از میان یادگاری‌هایش بیرون می‌آورد و به ما نشان می‌دهد. یادگاری‌های شهید را طوری کنار هم برای ما به نمایش می‌گذارد که گویی رخت دامادیش را به نمایش گذاشته است.

پدر شهید که طاقت مرور خاطرات فرزندش را ندارد هرازچندگاهی از اتاق خارج می‌شود تا اشک‌هایش را در مقابل دوربین مخفی کند.

با شروع گفت وگو دیگر مجبور است با این خاطرات روبرو شود و این لحظه چه سخت می‌گذرد برایشان که چشمان قرمزش را از دید همسرش دور نگه دارد تا تکیه گاه بودنش زیر سوال نرود.

سخت‌ترین لحظات عمرم همان سه روزی سپری شد که در بلاتکلیفی برای شناسایی هویت شهید به سر می‌بردم

پدر شهید رمضانی با اشاره به مرور خاطرات روز شناسایی می‌گوید: سخت‌ترین لحظات عمرم همان سه روزی سپری شد که در بلاتکلیفی برای شناسایی هویت شهید به سر می‌بردم با آنکه می‌دانستم عرفانم جزو شهدا است اما باز در دل دعا می‌کردم که هرچه سریع‌تر این کابوس به پایان برسد و بیدار شوم و بار دیگر صدای عرفان را بشنوم که می‌گوید «بابا خوبی».

پدر و مادر شهید رمضانی: پای آرزوهای «محمدعرفان» می‌ایستیم

ادامه می‌دهد: اما متأسفانه این کابوس حقیقت تلخی بود که آرزو می‌کنم که هیچ گاه برای هیچ پدری اتفاق نیفتد. حقیقتی که از هر شهدی برایم شیرین‌تر و از هر تلخی برایم تلخ‌تر بوده است و حال به کابوس زندگی ام مبدل شده است. وضعیتی میان زمین و آسمان اما هیچگاه ناراحت نیستم که امانتش را به خودش برگردانم. درست است آرزوی هر پدری رخت دامادی فرزندش است؛ اما خوشحالم که فرزندم را در راه وطنم ازدست دادم و باعث افتخارم است که پسرم شهید شد.

می‌گوید: کلمه «شهید» که روی اسم عرفان می‌آید، به من آرامش می‌دهد. جانش را نثار انقلاب، وطن و رهبر عزیزمان کرد و فرزندان و جانم و همه‌چیزم فدای رهبری.» و اگر لازم باشد خودم هم در راه این وطن جان خواهم داد.

این آخرین جمله پدر شهید رمضانی بود زمانی که بغض فرورفته به او اجازه داده بود تا بگوید.

روستای بالا احمد چاله پی امروز بیش از همیشه، نماد مظلومیت و افتخار شده است برای جوانان این مرز و بوم جایی که جوانی برای حفاظت از مرز و بومش پستش را ترک نکرد و جانانه ایستاد تا اسطوره‌ای شود برای جوانان روستایش و بگوید جوانان این مرز و بوم تا آخرین قطره خونشان پای این مرزوبوم خواهند ایستاد.