_crop.jpeg)
برخورد ” آرژانتینیها” با این شکارچیان، تقریبا شبیه برخوردی بود که افراد خارج از بلزن/ Belsen نسبت به وضعیت وحشتناک آن سوی حصارهای این اردوگاه داشتند.
تنها فرق ما این بود که به جای سکوت، به یک جمله پناه میبردیم. میگفتیم:” دبه سر پر الگو”/ Debe ser por algo یعنی “حتما دلیلی دارد”
بعد هم شانه بالا میانداختیم و میگفتیم کاری از دست ما بر نمیآید، همان بهتر که کمونیستها را سرکوب کنند تا دست کم این آشوب ها تمام شوند. فقط چند نفری بودند که اعتراض میکردند.
بله در آرژانتین که منزلگاه معنوی ماکسیموها بود (خصائص نرینه مردانه) تنها مقاومت حقیقی از سوی “زنان” صورت میگرفت؛ مخصوصا گروهی که در پلاسا د مایو (یکی از میادین اصلی بوئنس آیرس) تظاهرات میکردند، به نشان خشم و اندوه روسری سفید بر سر میکردند و پلاکارد به دست میگرفتند و خواستار بازگشت عزیزانشان بودند.
حتی پیش از آنکه دیدن این مادران سبب عذاب وجدان ما شود، “سسیلیا ” با سرمقالههایش به ژنرالها میتاخت. آخرین مطلبش درباره دانشآموزان دبیرستانی در شهر لاپلاتو بود که برای ارزان شدن بلیط اتوبوس شر به پا کرده بودند. ژنرالها این اعتراضات دانش آموزان را به حساب “اقدامات براندازی مدارس” گذاشتند و یک هفته نشده، اتوبوسی رها شده در یک جاده روستایی پیدا شد؛ از پانزده دانشآموزی که سوار اتوبوس بودند، فقط سه کتاب درسی و یک ژاکت دخترانه به جا مانده بود…